ایلیا جونمایلیا جونم، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

ایلیا جون هدیه آسمونی

ختنه کردن ایلیا

سلام عزیزم الان میخوام از بزرگ شدن و از ایلی خوشملت بگم خوشگلم دیگه با گذشت زمان روز به روز بزرگتر و بامزه تر میشدی یه ماه خونه آقاجون و عزیز موندیم بعد از یه ماه به خونه خودمون برگشتیم   و بعد گذشت یه مدت کمی آقاجون پیشنهاد داد که ختنت کنیم اما بابا ابی مخالف بود میگفت هنوز خیلی کوچیکی اما من موافق بودم چون هر چی بزرگتر میشدی شیطونتر میشدی و اونوقت مراقبت از تو برامون سخت میشدو بالاره بابا رو راضی کردیم و رفتیم بیمارستان امام رضا با کمک دایی عزیز((دایی بابا ابی)) پیش یه دکتر خوب((آقای دکتر شهنام طیبی)) برات نوبت گرفتیم و بعد از چهل روز شدنت بردیمت برا ختنه بالاخره گل پسرم داماد شدی مبارکهههههههههههههههههههه...
12 مرداد 1391

لحظه ورود بخونه

سلام گلم همه در خونه آقاجون منتظر بودن تا به گل پسر خوشگل خوش آمد بگن و ورودت به خونه رو جشن بگیرن روزها همینطور پشت هم سپری میشدن شما هم اینقده گریه میکردی و اینکه ما دلیلش رو نمیدونستیم خیلی نگرانمون کرد بعد تورو بردیم پیش آقای دکتر علی سجادی تا خیالمون از بابت گریه هات راحت بشه و ببینیم دلیلش چی میتونه باشه خوشبختانه  دکترت بعد معاینه بهمون اطمینان داد که گل پسر ما  هیچیش نیس فقط میخواد خودشو برا ما لوس کنه و گریه هاش کاملا طبیعیه خدا رو شکر که تو تنها دلیل زندگیم خوب و خوش     ...
12 مرداد 1391

خوش اومدم

فونت زيبا ساز سلام به همه نی نی وبلاگی ها من ایلیا هستم تازه اومدم به جمع شما پیوستم امیدوارم برا هم دوستای خوبی باشیم همتون رو دوست دارم اومدم به کمکه مامانم تمام خاطراتی که برام خوب و بد اتفاق افتاده به یادگار برا خودم بنویسم تا خودم بزرگ بشم و بتونم خودم نویسنده وبلاگ خودم بشم به امید روزای خوب و موفقیت هممون   ...
11 مرداد 1391
1